آخر الزمان و حيات اخروي در يهوديت و مسيحيت(3)
آخر الزمان و حيات اخروي در يهوديت و مسيحيت(3)
نشانه هاي ظهور ماشيح
در دوره اي که ماشيح ظهور مي کند، جوانان به پيران بي احترامي کرده، آنان را خجالت خواهند داد و پيران در جلوي جوانان بپا خواهند ايستاد. دختر با مادر خود و عروس با مادر شوهر مخالفت خواهد کرد و فرزند از پدر خود خجالت نخواهد کشيد. محل تحصيل و مطالعه به اماکن فساد تبديل، و دانش دبيران فاسد خواهد شد. کساني که از خطا کردن بترسند، منفور خواهند بود.(5)
هنگامي که ديديد نسل ها کاهش مي يابند و مشکلات بسياري بر بني اسرائيل فرو مي ريزند، منتظر آمدنش باشيد... ماشيح در دوره اي ظهور خواهد کرد که همه ي مردم آن يا معصوم باشند يا مجرم.(6)
طي دوران هفت ساله اي که ماشيح در آن ظهور خواهد کرد، اين آيه به وقوع خواهد پيوست:« بر يک شهر بارانيدم و بر شهر ديگر نبارانيدم»( عاموس 4: 7). در سال دوم تيرهاي قحطي رها خواهند شد. در سال سوم قحطي شديدي حکمفرما خواهد شد؛ مردان و زنان و کودکان و اشخاص متقي و پارسا و قديسي خواهند مرد و آموزندگان تورات آن را فراموش خواهند کرد. در سال چهارم، سيري و وفور نعمت خواهد بود؛ ولي نه به طور کامل. در سال پنجم سيري و فراواني عظيمي حکمفرما خواهد شد و مردم خواهد خورد و خواهند نوشيد و شاد خواهند بود و تورات به سوي آموزندگانش باز خواهد گشت. در سال ششم صداهايي ( آسماني) به گوش خواهد رسيد. در سال هفتم جنگ ها در خواهند گرفت، و در پايان اين دوران هفت ساله، پسر داوود ظهور خواهد کرد.(7)
روزگار ماشيح موعود
ذات قدوس متبارک ده چيز را در دوران ماشيح تازه خواهد کرد:
1. او خود جهان را به نور خويش روشن خواهد کرد؛
2. خداوند از اورشليم آب روان جاري خواهد ساخت و هرکسي را که بيماري داشته باشد، به واسطه آن شفا خواهد داد؛
3. درختان را وادار مي کند تا هر ماه ميوه بياورند؛
4. تمام شهرهاي ويران را از نو آباد خواهد کرد؛
5. خداوند اورشليم را با سنگ هاي ياقوت کبود از نو بنا خواهد کرد؛
6. صلح جاويدان در سراسر طبيعت حکمفرما خواهد شد؛
7. خداوند همه ي حيوانات و خزندگان را فراخوانده، با آنها و با تمام اسرائيل عهد خواهد بست؛
8. گريه و شيون و زاري در جهان نخواهد بود؛
9. ديگر مرگ در دنيا وجود نخواهد داشت؛
10. نه غم و اندوهي وجود خواهد داشت و نه آه و ناله اي به گوش خواهد رسيد.(8)
در روزگار ماشيح، مردم از نظر حسن اخلاق و انجام اعمال نيک به کمال خواهند رسيد. با فرا رسيدن آن دوران فرخنده، انسان ها نيازي به پيامبران نخواهند داشت؛ زيرا مردم از نظر عقلاني و اخلاقي کامل خواهند بود و به درجه اي خواهند رسيد که وحي الاهي بر آنان فرود خواهد آمد. چنان که گفته شده است:« و بعد از آن، روح خود را بر همه ي بشر خواهم ريخت و پسران و دختران شما نبوت خواهند نمود و پيران شما و جوانان شما رؤياها خواهند ديد.»(9) آري، در آن زمان گرگ با بره زندگي خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد؛ زيرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود.(10)
انديشه ي آمدن موعود برگزيده در کتاب هاي سوداپيگرافايي( 11)( نوشته هاي جعلي) نيز يافت مي شود. اين آثار از قرن دوم قبل از ميلاد در جوامع يهودي رايج شده است.(12) در يکي از آن نوشته ها چنين مي خوانيم:
و در آن روزگار، زمين چيزهايي را که به آن سپرده اند، برخواهد گرداند و شئول چيزهايي را که به آن سپرده اند و او آنها را دريافت کرده است، برخواهد گرداند و هلاکت ديون خود را پس خواهد دا د و او[ يعني شخص برگزيده] نيکان و مقدسان را از ميان آنان برخواهد گزيد؛ زيرا روزي فرا رسيده است که بايد آنان را نجات داد و در آن روزگار آن شخص برگزيده بر تخت خويش خواهد نشست و همه ي رازهاي حکمت از اندرزهاي دهانش جاري خواهند شد؛ زيرا خداوند روح ها او را نصب کرده و به وي جلال داده است. در آن روزگار، کوه ها مانند قوچ ها پرش خواهند کرد و تپه ها مانند بره هاي شير مست خواهند پريد و همه ي فرشته هاي آسماني خواهند شد. چهره هايشان از شادي خواهد درخشيد؛ زيرا در آن روزگار شخص برگزيده برخواهد خاست و زمين شادي خواهد کرد و نيکان در آن ساکن خواهند شد و آن برگزيده روي آن راه خواهد رفت.(13)
در بخش هايي از تلمود از شريعت تازه اي سخن گفته شده است که ماشيح آن را عرضه خواهد کرد. برخي از حکيمان يهود بر اين باور بودند که در روزگار ماشيح قرباني ها، به جز قرباني شکرانه، منسوخ خواهند شد و نمازهاي روزانه به جز نماز شکرگزاري، برداشته خواهند شد.(14)
رستاخيز مردگان
در ميان يهوديان، فرقه صدوقيان منکر رستاخيز مردگان بودند(16) و مي گفتند با مردن جسم، روح نيز معدوم مي شود و مرگ پايان موجوديت انسان است. علت انکار صدوقيان اين بود که مي گفتند در اسفار پنج گانه ي تورات، يادي از رستاخيز مردگان نشده است.(17) در سنت يهودي براي اثبات وجود عقيده به زندگي پس از مرگ در تورات، به تعبير « به قوم خود ملحق شد»استناد مي شود. اين تعبير بارها در تورات در مورد مرگ افراد به کار رفته است.(18) پيامبران بني اسرائيل آخرت شناسي يهودي را گسترش دادند. در کتاب هايي از عهد عتيق که پيش از اسارت بابل نگاشته شده است، « روز خداوند» پايان جهان به شمار نمي رود و در آنها از رستاخيز و پاداش و کيفر اخروي سخني گفته نشده است. در اين کتاب ها، روز خداوند به همين جهان مربوط مي شود و قهر و غضب الاهي در اين جهان، دشمنان بني اسرائيل و گناهکاران اين قوم را فرا مي گيرد. سپس پادشاهي از قوم يهود، عدل و اراده خداوند را برپا مي کند.
عاموس نبي انديشه ي « روز خداوند»(19) را به انديشه ي « روز رستاخيز و جزا» تبديل کرد. عاموس با ناميدن اين روز به « روز يهوه» مفهوم آن را تغيير داده و آن را از روز انتقام جويي بني اسرائيل از دشمنان خود به« روز جزا»(20) و روز حساب و داوري جهاني تبديل کرده است:« واي بر شما که مشتاق روز خداوند مي باشيد. روز خداوند براي شما چه خواهد بود؟ تاريکي و نه روشنايي»؛(21) « اگر به هاويه فرو روند، دست من ايشان را از آنجا خواهد گرفت و اگر به آسمان صعود نمايند، ايشان را از آنجا فرود خواهم آورد».(22)
نخستين کسي که موضوع رستاخيز را به شکل عقيده بيان کرد، اشعيا بود:
مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهاي من خواهند برخاست. اي شما که در خاک ساکنيد، بيدار شده، ترنّم نماييد؛ زيرا که شبنم تو شبنم نباتات است و زمين مردگان خود را بيرون خواهد افکند.»(23)
اين موضوع در کتاب دانيال نيز آمده است؛ اما با اين تفاوت که مي گويد نيکان براي گرفتن مزد و بدان براي ديدن مجازات برخواهند خاست:
بسياري از آنان که در خاک زمين خوابيده اند، بيدار خواهند شد؛ اما اينان به جهت حيات جاوداني و آنان به جهت حقارت و خجالت جاوداني. حکيمان مثل روشنايي افلاک خواهند درخشيد و آناني که بسياري را به راه عدالت رهبري مي نمايند، مانند ستارگان خواهند بود؛ تا ابد الآباد.(24)
دو فقره مذکور زيربناي همه ي انديشه هاي بعدي يهوديت و مسيحيت پيرامون آخرالزمان و حيات اخروي شد. در کتاب دوم مکابيان که از کتاب هاي اپوکريفايي عهد عتيق است، اشاره هايي درباره ي اعتقاد به رستاخيز و نفي رستاخيز امّت هاي ديگر ديده مي شود:
او در نفس هاي آخر به پادشاه گفت: تو مي تواني از روي ستم اين زندگي زودگذر را از ما بگيري؛ اما پادشاه جهان به کساني که در راه شريعتش مي ميرند، زندگي جاودانه خواهد بخشيد.(25)
هنگامي که آماده مرگ مي شد به پادشاه گفت:« چه نيکوست که آدمي به دست مردم کشته شود، به اين اميد که خداوند دوباره او را برانگيزد؛ اما تو هرگز رستاخيزي نخواهي داشت.»(26)
آنان با توسل به دعا از خداوند خواستند تا تمام گناهانشان را از ياد ببرد. يهوداي شريف نيز از مردم خواست خود را از گناه بازدارند؛ زيرا با چشم خويش ديدند که چگونه گناهکاران کشته شدند. يهودا دو هزار درهم نقره از ياران خويش گرد آورد و براي تقديم قرباني گناه با اورشليم فرستاد و اين کار براساس اعتقاد به رستاخيز مردگان کاري نيکو بود؛ زيرا اگر به رستاخيز مردگان اميد نداشت، دعا براي مردگان کاري بيهوده و زايد بود و اگر باور نداشت پرهيزکاران پاداش کارهاي نيک خويش را خواهند ديد، هيچ گاه براي آمرزش گناهان مردگان کفاره نمي پرداخت.(27)
در تلمود اين عقيده وجود دارد که رستاخيز مردگان نيکوکار در همان پوششي خواهد بود که با آن به خاک سپرده شده اند.(28)
پي نوشت:
*دانش آموخته حوزه و پژوهشگر اديان.
1. دکتر، ا، کهن راب، گنجينه اي از تلمود، ص 354.
2. جوليوس گرينستون، انتظار مسيحا در آيين يهود، ص 62.
3. تلمود بابلي، شبات، 118 ب.
4. همان، کتوبوت، 112ب.
5. همان، سنهدرين، 97 الف.
6. همان، 98 الف.
7. همان، 97 الف.
8. دکتر، ا، کهن راب، گنجينه اي از تلمود، ص 358-359.
9. يوئيل 2: 28.
10. اشعيا 11: 1-9.
11. Pseudepigrapha.
12. مجموعه اي از آنها زير عنوان The Forgotten Books of Eden در سال 1927 به زبان انگليسي در آمريکا انتشار يافته است. ترجمه بخش هايي از اين مجموعه در برخي از شماره هاي فصل نامه هفت آسمان موجود است.
13. کتاب اول خنوخ، 61.
14. جوليوس گرينستون، انتظار مسيحا در آيين يهود، ص 68.
15. تثنيه 8: 16.
16. دکتر، ا، کهن راب، گنجينه اي از تلمود، ص 362؛ عبدالوهاب المسيري، دائرة المعارف يهود، يهوديت و صهيونيسم، ج 5، ص 353.
17. لازم به يادآوري است که قرآن مجيد به روشني بيان مي کند که مسئله قيامت و پاداش و کيفر در نخستين پيام حضرت موسي (ع)وجود داشته است.(طه: 11-16).
18. مثلاً در مورد حضرت ابراهيم و اسحاق و يعقوب(ع) ر.ک: پيدايش 25: 8؛ 35: 29 و 49: 33.
19. The Day of the Lord.
20. The Day of Judgement.
21. عاموس 5: 18.
22.عاموس 9: 2.
23. اشعيا 26: 19.
24. دانيال 12: 2-3.
25. کتاب دوم مکابيان 7: 9.
26. همان، 7: 14. يهودياني که در آن زمان به رستاخيز معتقد بودند، معمولاً آن را مخصوص نيکوکاران مي دانستند. البته رستاخيز نيکوکاران و بدکاران در دانيال 12: 2 آمده است.
27. کتاب دوم مکابيان 12: 42-45.
28. جوليوس گرينستون، انتظار مسيحا در آيين يهود، ص 58.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}